شعر

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

گرت ز دست برآید مراد خاطر ما به دست باش که خیری به جای خویشتن است

به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع شبان تیره مرادم فنای خویشتن است

چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل مکن که آن گل خندان برای خویشتن است

به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است

مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر که گنج عافیتت در سرای خویشتن است

بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

تفسیر

بدانید که هر مشکلی راه حل خاصی دارد و همه درها با یک کلید باز نمی شوند. برای انجام کاری دچار تردید هستید، شک نکنید و هر چه زودتر برای انجام کار خیر پیشقدم شوید.

برای رفع مشکلات و سختی ها لازم است خوب فکر کرده و با تلاش و کوشش و توکل بر خداوند بر مسائل زندگی تان غلبه کنید.

صبور باشید و ناامیدی و غم و غصه را کنار بگذارید. شما توانمندی های زیادی دارید و با بهره گیری از هوش خود بهترین نتایج را به دست خواهید آورد.

بیشتر به سلامتی روح و جسم خود توجه کنید و زندگی را سخت نگیرید.