شعر

که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

شده‌ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم که به همت عزیزان برسم به نیک نامی

تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی

عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود نه به نامه‌ای پیامی نه به خامه‌ای سلامی

اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

ز رهم میفکن ای شیخ به دانه‌های تسبیح که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی

سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی

بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی

تفسیر

اگرچه روزهای سختی می گذرانید اما پروردگار دعاهای تان را شنیده و از اوضاع و احوال شما آگاه است. مسئله ای پیش آمده که باعث بدنامی شده اما امید خود را از دست ندهید و تلاش کنید تا نام نیک تان جاودان شود.

در فقر و تنگدستی به سر می برید و اطرافیان از شما دوری می کنند، از کینه و انتقام دست بردارید و گله و شکایت نکنید تا از الطاف پروردگار بهره مند شوید.