شعر

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی

سلطان من خدا را زلفت شکست ما را تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

در گوشه سلامت مستور چون توان بود تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی

آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی

عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی

تفسیر

گاهی پیش می آید که رفتار مناسبی با دیگران ندارید و در روابط خود زیاده روی می کنید. به سوی خداوند رفته و برای آخرت توشه ای جمع کنید که این دنیا فانی است.

از افرادی که قید و بندی نداشته و شما را از خدا دور می کنند برحذر باشید. از خداوند طلب عافیت کنید، بسیاری چیزها برای شما روشن خواهد شد و از این وضع دشوار خارج خواهید شد.