چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه
خرد که قید مجانین عشق میفرمود به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه
به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد هزار جان گرامی فدای جانانه
من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه
چه نقشهها که برانگیختیم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه
بر آتش رخ زیبای او به جای سپند به غیر خال سیاهش که دید به دانه
به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی ز شمع روی تواش چون رسید پروانه
مرا به دور لب دوست هست پیمانی که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه
حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز فتاد در سر حافظ هوای میخانه
دچار ناامیدی و اندوه فراوان شده اید و آینده خوبی در انتظار خود نمی بینید. خستگی بر شما غلبه کرده و به هر کاری که دست می زنید با شکست روبرو می شوید.
وقتی شکست های خود را در کنار موفقیت های دیگران می گذارید غم و اندوه شما را فرا می گیرد، اما نگرانی به دل راه ندهید که به زودی خبری خوش دریافت می کنید که با شنیدن آن جان تازه ای گرفته و تلاش های خود دوچندان خواهید کرد. انشالله به هدف خواهید رسید.