شعر

گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو

هر گل نو ز گلرخی یاد همی‌کند ولی گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو

مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست ای دم صبح خوش نفس نافه زلف یار کو

حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو

شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو

گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو

حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو

تفسیر

نسبت به شرایطی که در آن قرار دارید شاکی هستید، عده ای توانایی و قدرت را از شما سلب کرده اند، سکوت را بشکنید و از حق خود دفاع کنید.

فرد خیال پردازی هستید. مسائل عادی و پیش پا افتاده شما را ارضا نمی کند. برای رسیدن به اهدافی که در سر دارید باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنید و موانع را پشت سر بگذارید.