شعر

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو

عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو

مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو

تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو

ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو

شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشان از افسر سیامک و ترک کلاه زو

حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو

تفسیر

در حق دوستان کارهای بسیار کرده اید اما پاسخ این خوبی ها را نگرفته اید. آن ها قدر شما را نمی دانند و ارزش کمک هایی که کردید را درک نکرده اند. اما غصه نخورید که کار خیر پاک نمی شود.

سفر خوب و سودآوری در پیش دارید که اتفاقات مبارکی در آن رخ می دهد و نیمه گمشده خود را خواهید یافت. روزهای عاشقی در راه است.