شعر

دل می‌ رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آیینه سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان (ترکان) پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

تفسیر

اگرچه سختی های زیادی را تحمل می کنید اما نگران نباشید که این روزهای سخت نیز خواهد گذشت. با دوستان و رفیقان صادق باشید و با دشمنان مدارا کنید تا به آرامش برسید.

در زندگی صبر و توکل و قناعت پیشه کنید. از خیال پردازی حذر کرده و قدر لحظات عمر را بدانید تا به موفقیت برسید. عمر پربرکتی دارید و به زودی ایام فقر و تنگدستی به پایان خواهد رسید.