شعر

بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد قصه زهد دراز من

دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم با من چه کرد دیده معشوقه باز من

می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد محراب ابروی تو حضور نماز من

گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق غماز بود اشک و عیان کرد راز من

مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمامه کرمش کارساز من

نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

بر خود چو شمع خنده زنان گریه می‌کنم تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من

زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود هم مستی شبانه و راز و نیاز من

حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا با شاه دوست پرور دشمن گداز من

تفسیر

غصه نخورید که زندگی به همین روال باقی نخواهد ماند، بالاخره روزگار سختی و مشقت تمام می شود و ابرهای تیره از آسمان زندگی شما کنار می رود، اما لازم است نقطه ضعف های خود را بشناسید.

علت اشتباه و شکست ها را بررسی کنید تا با موانع آشنا شده و در رفع آن ها بکوشید. ریاکاری و دورویی عاقبت خوبی ندارد. با اراده و خلوص نیت و توکل بر خدا به راه ادامه دهید.