شعر

می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان

مه جلوه می‌نماید بر سبز خنگ گردون تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان

مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان

یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان

ای نور چشم مستان در عین انتظارم چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان

دوران همی‌نویسد بر عارضش خطی خوش یا رب نوشته بد از یار ما بگردان

حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان

تفسیر

از کبر و خودبینی برحذر باشید که عاقبت خوبی ندارد و شما را از رسیدن به موفقیت دور می کند. قدر دوستان جانی را بدانید و با آن ها صادق و یکرنگ باشید تا در مواقعی که به حضورشان نیاز دارید به کمک شما بشتابند.

مدتی است از یار دور افتاده و غم فراق شما را آزار می دهد. سرانجام هجران پایان پیدا کرده و به وصال یار می رسید. از حرص و طمع برای مال دنیا دست بردارید و قناعت پیشه کنید.