شعر

فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم

چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم

تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم

مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم

بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم

دلبر از ما به صد امید ستد اول دل ظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریم

غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن درد عاشق نشود به به مداوای حکیم

گوهر معرفت آموز که با خود ببری که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

تفسیر

عهد و پیمان خود را فراموش نکنید و به آن وفادار بمانید. مدتی است برای رسیدن به مقصود تلاش می کنید اما هنوز راه به جایی نبرده و گمان می کنید دیگران قول و قرار خود را فراموش کرده اند.

نگرانی به دل راه ندهید که به زودی درهای بسته باز می شود، به اندرز افراد دانا که قصد کمک به شما را دارند گوش کنید تا از توطئه های دشمنان در امان بمانید. به خداوند توکل داشته باشید.