شعر

روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم

تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام در کمینم و انتظار وقت فرصت می‌کنم

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم

با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست و از رفیقان ره استمداد همت می‌کنم

خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این لطف‌ها کردی بتا تخفیف زحمت می‌کنم

زلف دلبر دام راه و غمزه‌اش تیر بلاست یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می‌کنم

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش زین دلیری‌ها که من در کنج خلوت می‌کنم

حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم

تفسیر

برخی اطرافیان حسود و بدخواه سعی می کنند شما را از مسیر درست منحرف کرده به بیراهه بکشانند. مراقب این افراد باشید و جانب احتیاط را از دست ندهید.

قبل از شروع هر کاری، خوب فکر کرده و با عقل و درایت تصمیم بگیرید و عمل کنید تا موفقیت تضمین شود. دوستان مورد اعتماد و دلسوز را بشناسید تا در مواقع نیاز از آن ها یاری بگیرید.