شعر

من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم

عشق دردانه‌ست و من غواص و دریا میکده سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم

لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم

بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم

من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنج‌ها کی نظر در فیض خورشید بلند اختر کنم

چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم

عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم

من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم

گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم

عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم

دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را ولی من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم

تفسیر

اراده آهنین و همت عالی شما قابل تحسین است، مطمئن باشید با صبوری، تلاش و سخت کوشی به سرمنزل مقصود رسیده و آرزوهای شما تحقق پیدا می کند.

برخی دوستان فریبکار در اطراف تان هستند که نباید به آن ها اعتماد کنید. قبل از انجام هرکار و اقدامی خوب فکر کرده و با درایت و عاقبت اندیشی تصمیم گیری کنید.