شعر

به تیغم گر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زند منت پذیرم

کمان ابرویت را گو بزن تیر که پیش دست و بازویت بمیرم

غم گیتی گر از پایم درآرد بجز ساغر که باشد دستگیرم

برآی ای آفتاب صبح امید که در دست شب هجران اسیرم

به فریادم رس ای پیر خرابات به یک جرعه جوانم کن که پیرم

به گیسوی تو خوردم دوش سوگند که من از پای تو سر بر نگیرم

بسوز این خرقه تقوا تو حافظ که گر آتش شوم در وی نگیرم

تفسیر

مدتی است به عواقب کارهای خود فکر نمی کنید و بدون به کارگیری عقل و اندیشه عمل می کنید. این مسیری که در پیش گرفته اید عاقبت خوشی برای شما نخواهد داشت.

بهتر است کمی به خود آمده و قبل از هر اقدامی با درایت و اندیشه تصمیم بگیرید در غیراینصورت در آینده نزدیک پشیمانی به سراغ شما آمده و افسوس خواهید خورد.