شعر

اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول رسد به دولت وصل تو کار من به اصول

قرار برده ز من آن دو نرگس رعنا فراغ برده ز من آن دو جادوی مکحول

چو بر در تو من بینوای بی زر و زور به هیچ باب ندارم ره خروج و دخول

کجا روم چه کنم چاره از کجا جویم که گشته‌ام ز غم و جور روزگار ملول

من شکستهٔ بدحال زندگی یابم در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول

خرابتر ز دل من غم تو جای نیافت که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول

دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول

چه جرم کرده‌ام ای جان و دل به حضرت تو که طاعت من بیدل نمی‌شود مقبول

به درد عشق بساز و خموش کن حافظ رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول

تفسیر

اگر می خواهید به آرزوها و اهداف خود دست پیدا کنید باید صداقت پیشه کرده و ایمان داشته باشید. درست است که روزهای سختی را می گذرانید و ناامیدی بر شما چیره شده اما باید بر خود مسلط شوید.

یاس و ناامیدی را کنار گذاشته و روحیه خود را حفظ کنید، مطمئن باشید هرآن چه صلاح باشد برای شما پیش خواهد آمد، روزهای شادی و غم می گذرد و هیچ یک باقی نخواهد ماند.