شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
اَحادیاً بجمالِ الحبیبِ قِف وانزِل که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال
حکایت شب هجران فروگذاشته به به شکر آن که برافکند پرده روز وصال
بیا که پردهٔ گلریز هفت خانه چشم کشیدهایم به تحریر کارگاه خیال
چو یار بر سر صلح است و عذر میطلبد توان گذشت ز جور رقیب در همه حال
به جز خیال دهان تو نیست در دل تنگ که کس مباد چو من در پی خیال محال
قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی به خاک ما گذری کن که خون مات حلال
در گذشته حوادثی رخ داده که باعث پشیمانی شده، بدانید که افسوس و حسرت گذشته خوردن دردی را درمان نخواهد کرد. از اشتباهات درس عبرت بگیرید تا بتوانید نقائص خود را رفع کرده و به کمال برسید.
دوستان خوبی دارید، با آن ها یکرنگ و صادق باشید. به زودی فراق و هجران پایان یافته و به مراد دل خواهید رسید. گناه حسودان را بخشیده و عذر آن ها را قبول کنید.