شعر

زبان خامه ندارد سر بیان فراق وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم به راستان که نهادم بر آستان فراق

چگونه باز کنم بال در هوای وصال که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق

بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق

اگر به دست من افتد فراق را بکشم که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق

رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب قرین آتش هجران و هم قران فراق

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق

ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق ببست گردن صبرم به ریسمان فراق

به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ به دست هجر ندادی کسی عنان فراق

تفسیر

امید کلید همه موفقیت ها و پیروزی هاست، اگرچه تاکنون از سختی های زیادی گذشته و مشکلات فراوانی را تحمل کرده اید اما همچنان امیدوار باشید و صبوری پیشه کنید تا به اهداف خود برسید.

این روزها نیز خواهد گذشت و شادی و خوشبختی جای غم و اندوه را خواهد گرفت. قلب مهربان و بخشنده ای دارید اما گاهی با زبان تیز دیگران را می رنجانید.

سعی نکنید خواسته ای را به زور به دست آورید، با توکل بر خدا تلاش کنید و همه چیز را به خداوند بسپارید.