شعر

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود نازپرورد وصال است مجو آزارش

تفسیر

شک نکنید که دنیا به همین صورت باقی نخواهد ماند و همه چیز تغییر خواهد کرد. آینده نگر و دوراندیش باشید و از عجله کردن در کارها پرهیز کنید. با سختی های زندگی مبارزه کرده و درباره آینده افکار مثبت داشته باشید.

یاس و ناامیدی را از دل بیرون کنید، حرف و عمل در کنار هم باعث موفقیت می شود، به قول های خود عمل کرده و سر عهد و پیمان خود باشید. مراقب باشید که به بیراهه نروید. مسافرتان به سلامت بازخواهد گشت.