شعر

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش

شکنج زلف پریشان به دست باد مده مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش

گرت هواست که با خضر همنشین باشی نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش

زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش

طریق خدمت و آیین بندگی کردن خدای را که رها کن به ما و سلطان باش

دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار وز آن که با دل ما کرده‌ای پشیمان باش

تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

کمال دلبری و حسن در نظربازیست به شیوه نظر از نادران دوران باش

خموش حافظ و از جور یار ناله مکن تو را که گفت که در روی خوب حیران باش

تفسیر

از کبر و غرور دست بردارید و به رفتار خود بیشتر توجه کنید. در رفاقت و دوستی یکرنگ و خاکی و صمیمی باشید که هر کس به دوستان صادق نیاز دارد. گله و شکایت از مشکلات و سرنوشت را کنار گذاشته و ناامید نباشید که بعد از هر سختی آسانی خواهد بود.

اطرافیان به شما توجه خاصی دارند و این نعمت بزرگی است، سعی کنید به مردم محبت و خدمت کرده و از لجبازی و ناراحتی دوری کنید.