شعر

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست

سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست

بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست

دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز نمی‌کنی به ترحم نطاق سلسله سست

مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست

تفسیر

از غم و غضه دوری کنید و زندگی را با شادی بگذرانید. اسرار دلتان را نزد نامحرمان فاش نکنید و درد دل را نزد کسی ببرید که دلسوز شماست و برای خوشبختی شما دعا می کند.

حرص و طمع را از خود دور کرده و مطمئن باشید با صداقت می توانید بر مشکلات غلبه کرده و به مقصود خود برسید. به زودی معامله سودآوری خواهید داشت که برکت را به زندگی شما سرازیر می کند.

از دروغ و فریب و مسائل منفی دور کرده و بدی ها را فراموش کنید تا زندگی سرشار از عشق داشته باشید.