شعر

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

من و همصحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

تفسیر

آرزوهای دست نیافتنی و محال که فقط عمر شما را هدر می دهد و باعث می شود از انجام کارهای دیگر غافل شوید را کنار گذاشته و وقت خود را صرف اهداف واقعی و والا کنید. عده ای از دوستان دورو و فریبکار قصد سواستفاده از شما را دارند، از شر آن ها به خدا پناه ببرید.

به آن چه در زندگی دارید قانع باشید و به خداوند توکل کنید، حرص و طمع را کنار گذاشته و واقعیت های زندگی را ببینید. قدر نعمت هایی که پروردگار به شما ارزانی داشته بدانید.