شعر

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر

نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر

معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر

بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم اگر موافق تدبیر من شود تقدیر

چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر

بیار ساغر در خوشاب ای ساقی حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر

به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار ولی کرشمه ساقی نمی‌کند تقصیر

می دوساله و محبوب چارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر

دل رمیده ما را که پیش می‌گیرد خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر

حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر

تفسیر

در زندگی چیزهای زیادی دارید که باید قدرشان را دانسته و به آن ها قانع باشید. سعی کنید از لحظات عمر به بهترین شکل ممکن استفاده کرده و ایام را با خوشی بگذرانید. برای مسائل بی اهمیت خود را آزار ندهید و غصه نخورید.

افکار بیهوده را از سر بیرون کرده و قدر زندگی خود را بدانید. بسیاری افراد به شما حسادت می کنند و حتی به دنبال از بین بردن خوشبختی شما هستند، از حسودان دوری کنید.