شعر

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر

سینه گو شعله آتشکده فارس بکش دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر

روز مرگم نفسی وعده دیدار بده وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر

دوش می‌گفت به مژگان درازت بکشم یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار برو از درگهش این ناله و فریاد ببر

تفسیر

بسیار اندوهگین هستید و آتش غم در سینه شما زبانه می کشد، هرچقدر سعی می کنید تا از این رنج و اندوه رها شوید امکان پذیر نیست. اگرچه به نظر می رسد بخت از شما روی گردانده اما شما تلاش خود را تمام و کمال به کار ببرید تا به مراد دل خود دست پیدا کنید.

تقدیر اینچنین است و رسیدن به سرمنزل مقصود همت عالی می طلبد، با اراده قوی و پشتکار بکوشید تا بر رقیبان پیروز شوید. نگران مسافرتان نباشید. از نصیحت بزرگان استفاده کنید.