شعر

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر

در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان وگر ایشان نستانند روانی به من آر

ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر

دلم از دست بشد دوش چو حافظ می‌گفت کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر

تفسیر

مدتی است غمگین و اندهگین هستید و انتظار یار جان تان را به لب رسانده است. اگرچه دوری از معشوق سخت است اما صبوری کنید که به زودی غم فراق پایان پیدا می کند و انتظار تمام می شود. همه غم و غصه ها به شادی تبدیل خواهد شد.

دوراهی شما را سرگردان کرده و نمی دانید چه تصمیمی بگیرید، احساس پیری باعث اندوه شما شده زیرا خودتان را از خوشی ها محروم کرده اید، امید خود را از دست ندهید زیرا هرچه مال شما باشد به شما برگردانده می شود.