شعر

اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید

دارم امید بر این اشک چو باران که دگر برق دولت که برفت از نظرم بازآید

آن که تاج سر من خاک کف پایش بود از خدا می‌طلبم تا به سرم بازآید

خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید

گر نثار قدم یار گرامی نکنم گوهر جان به چه کار دگرم بازآید

کوس نودولتی از بام سعادت بزنم گر ببینم که مه نوسفرم بازآید

مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح ور نه گر بشنود آه سحرم بازآید

آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ همتی تا به سلامت ز درم بازآید

تفسیر

چیزی از دست داده ای که شما را پریشان کرده اما نگرانی به دل راه ندهید که دوباره آن را به دست آورده و دوباره زندگی به روزهای خوش خواهد برگشت. افراط و تفریط نکنید که راز پیروزی میانه روی و اعتدال است.

گاهی به این فکر می کنید کسی به شما اعتماد ندارد و احترام گذشته را ندارید، برای بازگرداندن روزگار خوش گذشته باید همت به خرج داده و تلاش کنید.