شعر

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست

به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست

تفسیر

به عهد و پیمانی که بسته اید، حتی اگر پشیمان شده اید، وفادار بوده و هرگز قول خود را زیر پا نگذارید. امیدتان را از دست ندهید و همه چیز را به خداوند بسپارید و دلبسته مسائل مادی و دنیوی نشوید.

به زودی درهای رحمت خداوند به روی شما باز شده و نعمت و برکت به زندگی تان سرازیر می شود. همه لحظات خداوند را به یاد داشته باشید و از غرور و خودخواهی دوری کنید که کبر بی جا می تواند همه آن چه به دست آورده اید را یکجا به باد فنا دهد.