شعر

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود

از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود

در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود

ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود

ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود

نقش می‌بستم که گیرم گوشه‌ای زان چشم مست طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود

گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود

حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می‌نوشت طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود

تفسیر

مژده باد بر شما که به زودی نتیجه تلاش های خود را خواهید دید، اگرچه در گذشته اشتباهاتی انجام داده اید اما از آن جا که به فکر جبران آن ها بودید و برای دفع ضرر تلاش بسیار نموده اید، به زودی دوران غم و اندوه تمام می شود.

در راه خداوند انفاق کنید و نگران و مشوش نباشید تا در راه رسیدن به مقصود ثابت قدم و پایدار بمانید. مسافرتان گره از کارش باز می شود. به والدین خود بیشتر توجه کنید و نذر خود را ادا سازید.