شعر

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود

تفسیر

در گذشته غرق شده اید و افسوس آن را می خورید اما حسرت خوردن فایده ای برای شما ندارد، تجربه هایی که از گذشته کسب کرده اید را به خاطر سپرده و بقیه چیزها را فراموش کنید تا در مسیر موفقیت گام بردارید.

از راهنمایی و تجربه افراد با تجربه و والدین خود بهره بگیرید، خودتان را برای آینده درخشان آماده کنید زیرا روزهای خوشی در راه است و فقط به کمی پشتکار و تلاش نیاز دارید.