شعر

سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست برآمد خنده‌ای خوش بر غرور کامگاران زد

نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشود از ابرو و بر دل‌های یاران زد

من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد

کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد

خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد

منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم زره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد

نظر بر قرعه توفیق و یمن دولت شاه است بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد

شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور که جود بی‌دریغش خنده بر ابر بهاران زد

از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد

ز شمشیر سرافشانش ظفر آن روز بدرخشید که چون خورشید انجم سوز تنها بر هزاران زد

دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد

تفسیر

نیتی که در دل دارید عملی خواهد شد اما به صبر و سرعت عمل و دقت نیاز دارد و لازم است برای رسیدن به هدف تلاش کنید، به زودی پیروزی از آن شما خواهد شد. به راه خود ادامه دهید و به خداوند توکل کنید.

به زودی به سعادت بزرگی دست پیدا می کنید. از یاد خداوند غافل نشوید و از کبر و غرور دوری کنید تا در جایگاه خوبی که به دست می آورید ماندگار باشید. این دنیا فانی است، پس در رفتار و منش خود دقت کنید.