شعر

صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد دل شوریده ما را به بو در کار می‌آورد

من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می‌آورد

فروغ ماه می‌دیدم ز بام قصر او روشن که رو از شرم آن خورشید در دیوار می‌آورد

ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم ولی می‌ریخت خون و ره بدان هنجار می‌آورد

به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی‌گه کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می‌آورد

سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود اگر تسبیح می‌فرمود اگر زنار می‌آورد

عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می‌آورد

عجب می‌داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه ولی منعش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد

تفسیر

همیشه قبل از هر کلام و نظری خوب فکر کنید که آب رفته به جوی باز نخواهد گشت. قصد شروع کاری دارید، لازم است ابتدا همه جوانب آن را سنجیده و اطلاعات کامل در مورد آن کسب کنید سپس در راه قدم بگذارید تا احتمال شکست را به حداقل برسانید.

مدتی است به خودتان قولی داده اید، قول خود را زیر پا نگذارید که دچار غم و اندوه خواهید شد. به زودی خبر خوبی دریافت می کنید. به خداوند توکل کنید و از افراد حسود و بدنظر دوری کنید.