شعر

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

تفسیر

خدا را همیشه در نظر داشته و شکرگزار او باشید. گاهی احساس تنهایی می کنید اما بدانید خداوند در همه حال همراه و حامی شما خواهد بود.

آن چه برای خود می پسندید برای دیگران هم بخواهید. به زودی از سرگردانی نجات پیدا می کنید. دوستان دلسوز کمکتان می کنند و با مشورت با آن ها می توانید به مقصود خود برسید.

صبر داشته باشید، به زودی به مقامی نائل می شوید که همه انگشت به دهان خواهند ماند!