آن که از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
از سر کشته خود میگذری همچون باد چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف آفتابیست که در پیش سحابی دارد
چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک تا سهی سرو تو را تازهتر آبی دارد
غمزه شوخ تو خونم به خطا میریزد فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست روشن است این که خضر بهره سرابی دارد
چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر ترک مست است مگر میل کبابی دارد
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
کی کند سوی دل خسته حافظ نظری چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد
شک و تردید را کنار بگذارید و آنقدر مته به خشخاش نزنید! گله و شکایت از مشکلات هیچ دردی را درمان نخواهد کرد. سعی کنید واقع بین بوده و از دوستان صدیق خود کمک بگیرید تا موفق شوید.
بخشش و گذشت را سرلوحه کار خودتان قرار دهید. فرصت ها را غنیمت شمرده و کمال استفاده را از روزهای عمر بکنید. در عشق ثابت قدم و صادق باشید و از ریا و دورویی حذر کنید.