شعر

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد

لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد

به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد

چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان که دوران ناتوانی‌ها بسی زیر زمین دارد

بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد

صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد

و گر گوید نمی‌خواهم چو حافظ عاشق مفلس بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد

تفسیر

کبر و غرور را کنار بگذارید و چشم حقارت به دیگران ندوزید تا زندگی سرشار از آرامش را تجربه کرده و تنی سالم داشته باشید. قدر همسرتان را بدانید که در دنیا نظیر ندارد! او را از عشق و مهر خود سیراب کنید.

زندگی پستی و بلندی دارد، سختی و آسایش همیشه همسایه هم هستند، در برابر مشکلات صبر پیشه کنید. دور اندیش بوده و در کارهای خود عقل و منطق را فراموش نکنید.

به دیگران مهر بورزید تا در لحظات سخت و مشکلات زندگی غمخوار داشته باشید.