شعر

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت به که نفروشند مستوری به مستان شما

بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند خاطر مجموع ما زلف پریشان شما

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

می‌کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو روزی ما باد لعل شکرافشان شما

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

تفسیر

این روزها بخت و اقبال با شماست. گاهی زود از کوره در می روید که اصلا به صلاحتان نیست، سعی کنید خشم و غضب را از خود دور کرده و آرامش خود را حفظ کنید.

به فکر آخرت خود باشید که دنیا به هیچکس وفا نکرده است. کسانی قصد کمک به شما را دارند، دست رد به سینه شان نزنید.

ناامیدی را از خود دور کرده و به تلاش خود ادامه دهید، با توکل به خدا و سعی و تلاش حتما به مقصود خواهید رسید.