+ چی شدی؟ – همه میدونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهیم جمشید
ما قبل همه اومدیم
واسه خودمون پخی بودیم
یعنی فارسیمون خوب بود، یه دستی هم تو ریاضی داشتیم
تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همهچی اول میشدیم
راه میرفتیم گردن افراشته، اینور حیاط به اونور
تو بگو اگه اینقد محل به دنیا میذاشتیم
یادته؟ یادت رفته از بس دیگه نبودیم
+ کمی یادمه
چته؟ چرا آوردنت بهداری؟ لابد باز رفتی پیش اون دکتر فوفوله، بهت آنژکسیون داده؟ آره؟ – جوان اول آسایشگاه بودیم؛ تا دلبر اومد
گفتیم خب منطقیه دیگه، یه خانومی با این کمالات، بافتنی، لاک قرمز، خوشگل، عین ماه، ما هم که اونجور، باید عاشقش شیم دیگه
اومد قبل اینکه سلام کنه، گفتیم شمایلت چه نیکوست، خندید، گفت مال شما بهتره
رفت
هفته بعد باز دیدیمش
گفتیم اسمتون چی بود؟ گفت «دلبر که جان فرسود از او»
گفتیم مگه تو هم بلدی؟ گفت اسممه
رفت
عین رفتن جان از بدن دیدم که جانم میرود
+ غذا چی خوردی؟ قبل ناهارم خوردی؟ آخ آخ قرصه؟ ناهار چی داشتین؟ بزن بالا… – از فردا دیگه نشد از یادش منفک بشیم
هی نگاش کردیم، نشستیم روبهروش، هی از دور پاییدیم، واسش زیرلبی دوبیتی گفتیم، رفتوُاومد کردیم، طنز پارسی انداختیم در جلوت و خلوت، راه رفتیم رو ریلِ نیلبکِ مهرههای پشت، کودکان توامان آغوش خویش وقتی کسی حواسش نبود
تو گرما، سرما، شبان وُ روزان، پشت خط موزائیکا، جلو شمشادا، وایساده خوابیدنا، نیمهشبا، قمرها، عقربها، دو سیگار یه کبریتا
تو رَم خیلی اسیر کردیم، باس ببخشی
اما نحسی افتاده بود
هرچی آب میجُستیم تشنگی گیرمون میاومد
واسه چی؟ تو فهمیدی؟ + والا منم نفهمیدم
اینا داروهاته که فوفوله داده بهت؟ بابا نخور این شیمیایی رو
صپ پا میشی قرص، ظهر قرص، شب شربت
اصن تو میدونی اینا چیه هی میندازی بالا؟ – آخر یهروز رفتیم دَمش، بش گفتیم: ببخشید، چته؟ گفت: ها؟ چطوری؟ چی؟ با منی؟ گفتیم بابا صاحب حسن در وفا کوش، اینقد خودتو نگیر، ما خیلی ساله اینجاییم، تو که اولی نیستی، ولی ارزش نداره
نرفت تو خرجش
هی اونورو نگا میکرد
فکر کردیم نکنه دنبال دوماد مو فرفریاس
نکنه موی ما حالا مُد نیست
نکنه ظهر پیاز زیاد خوردیم
نکنه اون بیت آخریه زیادی بوده
نکنه میخواد قیمتو زیاد کنه
نکنه دیوونهس
نکنه یهچیزایی هست ما نمیدونیم
یادته اونروز تو راهرو زدی تو گوشم جمشید؟ گفتی بیدار شو از خواب آدم ساده، خبری نیست
شبش رفتیم تو اتاق، کردیمش تو قاب، گذاشتیم بالای طاقچه
+ ببین اینا که خاکه؛ خاک سفید
فشار میدن، گردش میکنن میگن داروست
ولی کلکه
اینا حال هیشکیو خوب نمیکنه
بذار حالا من یه تجویزی برات بکنم پشیمون نمیشی
ببین میدونی تو این قوطی چیه؟ هومیوپاتی
بگو… – حمیرا! حبیب بالاخره ما یه رفیق بیشتر نداریم که
باس گوش میکردیم دیگه
سخت هم بودا، ولی کردیم
دیگه بوسیدیم، گذاشتیم کنار
کنار که نه، رو طاقچه
اما خب نمیشد دیگه
هی میدیدیمش، یهوجب آسایشگاست
یا خبرشو میشنیدیم دروُبیدر
هی هوایی میشدیم
جمشید از روت خجالت میکشم
قولمو شکستم، روم نشد بت بگم، ده بار رفتم نگاش کردم
تازه اینکه چیزی نیست، حرفم باش زدم
جدیدا جوابمو نداد
دیگه نگفتم بهت اینا رو
+ ببین اینا با دست درست شده
ترکیب چیه؟ مث وسترنمدیسن ناشناخته نیست
روشنه
پرسیاووشون شاتره با برگ مو، جوز هندی، جعفر جوزانی، اسپاسم، زرد کوه، تب سرد، سگ زرد، پدرسگ، منحیثالمجموع ابنسینا، زامیاد، زانیار، زانیار سر بازیِ سُربازی، سر سربازی را شکست! اینا رو با دست قلقلی میکنی، میشه هومیوپاتی
بنداز بالا فورا شفا میگیری
ببین حبیب، دلبر چرا نیومده بالاسرت؟ میخوای صداش کنم؟ – دلم درد نگرفته جمشید
نگران شدم چرا درد نگرفته
بت قول داده بودم؛ درست، اما نمیتونستم ازش جدا شم
یا هی از دور نگا کنم می با دیگران خوردهست وُ با ما سر گران دارد
(دلبر: اگه برم تو که دیگه نمیتونم بیام بیرون
یعنی میخوام بگم من هوادار زیاد دارما
چشروشنی چی میدی؟ یه اسب با گوشواره
اگه پرسیدن کجاست، چی جواب میدی؟ فقط من؟ یا یکی دیگه هم هست؟ قول؟ منم به کسی نمیگم
اول با پا برم؟ من اولین بارمهها
فک نکنی من از اوناشم
از اولشم میدونستم هیچی تو دلت نیست
حوصلهم سر نره؟ میخوای کاموا ببرم؟ نگا بیرون برفه
میرم درست تو یه شب برفی، برف نو، آروم، شاد، رفتن بهتره، همهْ آلودگیست این ایام
) – خوردمش
امروز
گفتم بیام بهداری نشون بدم
تو دلم باشه خیالم راحته
هرجا میرم هست دیگه؛ دلبرو
خیالت جمع، درد نمیکنه
فقط دیگه نمیشه دیدش
آخه دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
ولی ندیدن بهتره از نبودنش
سیگار داری؟ + هوای فردا بستگی داره کی کجاست، کی تو دل کیه، شاید ابریه، شاید نیست